مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
مهدویت و مطالعات سیاسی این پایگاه دربرگیرنده فهرست کارشناسان و مطالب مربوط به آموزه مهدویت در گستره مطالعات سیاسی است. هم‌اکنون 9 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

مهدویت و زندگی سیاسی معاصر اسلام

آموزه نجات و منجی گرایی به عنوان یک آرمان مشترک بشری تا چه میزان می تواند در تنظیم زندگی امروز جوامع مورد استفاده قرار گیرد؟ آیا می توان با استعانت از این آموزه ابهامات موجود در چگونگی تنظیم زندگی سیاسی امروزی را نیز حل نمود؟
زندگی معاصر اسلامی و چگونگی تنظیم آن از دغدغه‌های اندیشمندان مختلف اسلامی است.مواجهه مسلمانان با دنیای مدرن غرب سبب گسترش آموزه جدایی دین از سیاست در جوامع اسلامی گشته است که برخی را به دیدگاه تفکیک دین از سیاست سوق داده است. همچنین دیدگاه‌هایی نیز به صورت سنتی درجوامع اسلامی و بویژه در جوامع شیعی وجود داشته است که بر دوگانگی وضعیت مدینه فاضله و عصر مهدوی با عصر حاضر تأکید می کردند. این مقاله در صدد است با نشان دادن وجود اشتراک اعتقادی بین دیدگاههای آینده نگر و ادیان آسمانی بر وجه مشترک آنها تأکید نموده و با تمسک بر ویژگی دینی جامعه موعود، بر ضرورت تنظیم زندگی سیاسی دینی و احیای حکومت و جامعه دینی در عصر حاضر تأکید نماید.

طرح مسأله‌
آموزه ظهور منجی موعود یکی از آموزه‌های مشترک و فراگیر ادیان آسمانی است. که تحقق بخش آرمان دیرپای بشری برای زندگی در یک مدینه فاضله می‌باشد و مؤمنان همواره در راستای تعالیم پیامبران خود چشم به راه آن بوده اند. به رغم به طول انجامیدن چنین جامعه ای و اختلاف‌ها، تشکیک ها و تردیدهایی که در باب آموزه های دینی صورت گرفته است، چنین اعتقادی از جمله اعتقادات تردید ناپذیر دینی باقی مانده است.
مسأله حایز اهمیت این است که آموزه نجات و منجی گرایی به عنوان یک آرمان مشترک بشری تا چه میزان می تواند در تنظیم زندگی امروز جوامع مورد استفاده قرار گیرد؟ آیا می توان با استعانت از این آموزه ابهامات موجود در چگونگی تنظیم زندگی سیاسی امروزی را نیز حل نمود؟ آیا می توان با تمسک به آن، نوعی همگرایی و وحدت عمل و نظر را بین پیروان ادیان آسمانی درعصرپیش ازتحقق مدینه فاضله جستجو کرد؟ آیا می توانیم با همکیشان مسلمان خود که در برخی ابعاد زندگی سیاسی اجتماعی اختلاف نظر داریم، بر اساس تأمل مشترک در این آموزه ها به نقاط اشتراک بیشتر و مطمئن تری دست بیابیم؟
دغدغه و مسأله اصلی در این بحث بر سر قابلیت و چگونگی کاربرد آینده شناسی در زندگی سیاسی حال است. با توجه به چشم انداز اجمالی آینده که براساس اصول وآموزه های دینی ترسیم می شود، ویژگیهای کلان زندگی آینده بشری براساس آموزه مهدویت و ظهور منجی موعود تاحدودی روشن است. البته ابهامات و اختلاف نظرهایی درچگونگی و کیفیت عصر ظهورو مدینه فاضله مورد نظر ادیان وجود دارد، اما می توان ویژگیهای کلان زندگی آینده را با استعانت از مسلمات اعتقادی ادیان و نیز اصول کلامی فلسفی استخراج نمود. با تمسک به این دیدگاههای مشترک و بازتابانیدن آنها بر وضعیت عصرحاضر می توان به تفاهم در چگونگی تنظیم زندگی سیاسی امروز خود دست بیابیم.
کاربرد دیگر این بحث به آسیب شناسی وضعیت امروز جوامع بشری و بویژه جوامع اسلامی در پرتو آرمان مدینه فاضله آتی برمی گردد. ازاین حیث ما می توانیم وضعیت فعلی خود را سنجه زده و میزان تناسب و سازگاری و میزان فاصله آن را با وضعیت آرمانی مشخص سازیم درنهایت برای کم کردن فاصله و اختلاف وضعیت امروز خود با وضعیت آرمانی بکوشیم.
پیوند دیدگاه‌های مشترک آینده نگرانه را با وضعیت حاضر می توان از چهار سطح مختلف موردبررسی قرار داد:
1. نخست در سطح بین کل مکاتب و دیدگاها و فسلفه‌های آینده نگر که به طرح ایده‌هایی در باب آینده می پردازند ( اعم از ادیان بشری و آسمانی).
2. آموزه های مشترک آینده نگرانه بین ادیان آسمانی
3. آموزه های مشترک موعودگرایانه بین مذاهب اسلامی
4. سطح درون مذهبی که به دیدگاههای موجود دردرون یک فرقه یا مذهب اعتقادی مربوط می شود. در این سطح می توان با استعانت از دیدگاههای مشترک آینده نگرانه در یک مذهب اعتقادی، به ایجاد همگرایی بیشتر در بین پیروان آن مذهب در باب زندگی سیاسی امروز پرداخت و برخی از ابهامات موجود را برطرف کرد.
به رغم کاربرد این بحثها در سطوح مختلف ذکر شده، مسأله اصلی برای ما زندگی و وضعیت امروز جوامع اسلامی است. هر چند جستجوی اشتراکات با دیگر ادیان و نیز حتی با دیگر مکاتب و فلسفه های آینده نگر می تواند چشم انداز همگرایی بیشتری را بین ما و دیگران ایجاد کند، اما پرداختن به وضعیت امروز جوامع اسلامی و تمرکز بر آن می‌تواند ما را در ارائه راه حلهای مناسب جهت برون رفت از وضع نامطلوب موجود جهان اسلام مدد رساند. از این جهت بحث حاضر وضعیت فعلی و امروز ما می باشد که از منظر آینده نگری به آن می پردازیم. از چنین منظری ما به جای جستجو در ناکجاآبادها وغوطه ور شدن در اشتیاق آینده، با مسائل و مشکلات امروز خود درگیر می شویم و به درمان و رفع آسیب های آن می پردازیم. به بیان دیگر جستجوی خویشتن و هویتی که مورد تهاجم و شبیخون های فکری و فرهنگی غرب مدرن دچار خود فراموشی و بحران هویت شده است. شاید تمسک به برخی از آرمانهای محفوظ مانده و دست نخورده بتواند ما را به خویشتن خود متوجه سازد. از این رو در بحث حاضر صرفاً بحثی اجمالی دردو سطح نخست مطرح نموده و عمدتاً بر سطوح سوم و چهارم تمرکز خواهیم کرد. البته دو سطح اخیر به نوعی پیوندهای بیشتری با یکدیگر دارند و از این حیث به شفافیت همدیگر کمک می رسانند. فرضیه این تحقیق آن است که جستجوی این مشترکات می‌تواند به لحاظ نظری در استقرار زندگی سیاسی دینی بویژه در جهان اسلام و مقابله جویی با تهاجم سکولاریسم غربی به جهان اسلام کمک نماید.

بررسی مشترکات دیدگاه‌های آینده‌نگر بین ادیان و مکاتب بشری
انسانها به استناد منابع تاریخی و آثار باستان شناسی ازدیربازدرانتظار ظهور یک منجی بوده اند. منجی در نگاه اساطیری غالبا با حرکت ادواری تاریخ پیوند می‌یافت و پس از پایان یک دوره محنت بار، سرانجام با ظهورخود باردیگرعصرزرین گذشته را تجدید می‌کرد.
در دوران مدرن برخی از فلسفه های آینده نگر بر اساس آموزه پیشرفت ،آینده نویدبخشی را برای انسان پیش بینی می کردند. در بحث حاضر که در صدد یافتن وجوه اشتراک بین نظریه های آینده نگرمی باشد، نمی توان چنین اشتراکی را در تمامی این نظریه ها یافت. نظریه های آینده نگر مدرن عمدتا در دو دسته نظریه های سوسیالیستی- ‌مارکسیستی و نظریه های لیبرالیستی عرضه شده‌اند. هر چند جامعه کمون ثانوی در اندیشه مارکس تجلی جامعه آرمانی است که نیازهای انسانها تأمین و هرگونه ظلم و تعدی به حقوق انسانها برطرف می‌گردد و مدینه فاضله کمونیستی محقق می شود، اما به دلیل نگرش ماتریالیستی نظریه های مارکسیستی وجه اشتراک عمده ای را نمی توان بین آنها و ادیان یافت. اما در مقابل می‌توان در برخی از نظریه های لیبرالیستی دیدگاههایی را یافت که با الهام از آموزه‌های مسیحی دیدگاهی را عرضه کرده اند که در برخی ازوجوه با نگرش آینده نگرادیان مشترک است.
نظریه پردازآلمانی ایمانوئل کانت با تمرکز برخرد بشری و خیر اخلاقی در نظریه سیاسی خود، آینده بشررا ازمنظر اخلاقی مورد توجه قرارداده است. او دررساله ای با عنوان«معنای کلی تاریخ در غایت جهان وطنی» به وضعیت آینده بشری می پردازد. در این رساله کانت در تداوم ایده های خود در سنجش خرد ناب دستیابی به کامل ترین سازمان مدنی عادلانه را که در آن عدل به نحو همگانی و آزادی به نحو بیشترین حد ممکن مطابق قانون وجود داشته باشد، یعنی جامعه مدنی را بزرگترین مسأله برای انسان اعلام می کند. از نظر کانت هر چند موانعی بر سر راه تحقق کامل این جامعه وجود داشته است، اما نوع انسان آنقدر باقی می ماند تا در روابط سیاسی خود سازمان مدنی کامل و عادلانه ای را تحقق بخشد و این امر در واقع به منزله غایت پنهان طبیعت برای تحقق خرد است که بدون آن باید جهان طبیعت فاقد عقل را غایتمند و در مقابل موجود واجد عقل را فاقد غایت شمرد.
بر اساس دیدگاه کانت سرانجام بشر به مدینه فاضله خود نایل می شود. مدینه فاضله او که همان تحقق کامل جامعه مدنی است، با دیدگاه ادیان در وجوهی مشترک است. عمده ترین وجوه اشتراک را می‌توان در دو ویژگی اخلاقی بودن این مدینه و تحقق عدالت در آن دانست البته تفسیر کانت از این دو مفهوم و مبانی آن با دیدگاه ادیان تفاوت جدی دارد. به عنوان بنیادی ترین وجه تمایز باید توجه داشت که در حالی که از نظر ادیان نیل به چنین جامعه‌ای بر اساس رهنمودهای منجی آسمانی صورت می پذیرد، کانت آنها را محصول کمال عقل بشری و به تعبیر دقیق تر محصول بلوغ عقلی انسان که مظهر تام روشنگری نیزمی باشد، می‌داند.در دیدگاه کانت زندگی امروز شکل ناقصی از وضعیت آینده است. از این رو آینده برآیند سیرتکاملی وضعیت انسان مدرن می باشد که با گذرازفرایند روشنگری به بلوغ نهایی خود می‌رسد. در فلسفه کانت ارتباط وثیقی بین حال و آینده وجود دارد و می توان وضع مطلوب حال را در چهره آینده نگریست. بر اساس نگرش اوحدواسط ماهوی بین این دو دوره وجود ندارد و هردو زمان می بایست به لحاظ ویژگیها و ماهیت خود جامعه مبتنی بر خیر اخلاقی باشند. تنها وجه تمایز آنها میزان نیل به مقصود اصلی بوده و در نتیجه به میزان کمال حاصله درهردوره ای برمی‌گردد. چنین ویژگی در بحث ما نیز حایز اهمیت است. کانت عملا پیوند حال و آینده را مطرح کرده است و می توان در دیدگاه او وضعیت انعکاسی را بین حال و آینده مشاهده کرد. اگر جامعه آینده جامعه ای مبتنی بر خیر اخلاقی و عدالت است، می بایست در زندگی امروز نیز این اصول را رعایت کرد و در جهت تحکیم و تقویت آنها کوشید.

دیدگاههای مشترک آینده نگر بین ادیان آسمانی‌
در سطح دوم دیدگاههای مشترک ادیان آسمانی در مورد آینده و تبعات آن برای عصرحاضرمطرح می باشد. در این سطح مشترکات عمده ای را می توان بین ادیان آسمانی در باره آینده یافت و به تبع آن جستجوی اشتراک در وضعیت زندگی حاضر نیز بر اساس آن میسرتر میباشد. در این سطح می توان به ادیان آسمانی زردشتی، یهودیت ومسیحیت اشاره کرد. و سپس می توان آنها را با دیدگاههای اسلامی در سطح سوم مقایسه کرد. با مروری برآموزه ها و اعتقادات این ادیان می‌توان آموزه موعودگرایی و ظهور منجی موعود را در آنها یافت. منجی در این ادیان با اسامی سوشیانت یا سئوشینت در آئین زردشتی و مسیح یا ماشیح در یهودیت و مسیحیت نام برده شده است. چنین نامهایی با مهدی در اسلام متشابه است و بیانگر آرمان مشترک بین ادیان آسمانی در ظهور منجی موعود است. با نگاهی اجمالی به ویژگیهای منجی در این ادیان می توان اشتراکات آنها را به نحو بهتری بیان نمود.هر چند در« گاثاها » که محققان آن را سروده های خود زردشت دانسته اند سوشیانت که معنای لغوی آن«سود رسان» یا «رهاننده»می‌باشد، خود زردشت دانسته شده است، اما در بخشهای دیگر اوستای موجود سوشیانت فردی موعود است که در آینده ظهورمی کند. دربخش«یشتها» ازسه تن که براساس متون متأخر زرتشتی سوشیانت دانسته شده اند، نام برده شده است. در بخشهای دیگرازویژگیها و صفات این منجی سخن رانده شده است. در«زامیاد یشت»چنین آمده است:«یاران استوت ارت پیروزمند بدر آیند: آنان نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار، و نیک دین‌اند و هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند».
در جاهای دیگر نیز او پیک اهورا مزدا و دارای فرّکیانی دانسته شده است.در نزد یهودیان و مسیحیان نیز «مسیح» یا «ماشیح» از ویژگیهای مشابهی برخوردار است. در سوره اشعیای نبی درعهد عتیق با اشاره به روز بازگشت و فرج یهود آمده است:«و در روزی که خداوند شکستگی قوم خود را ببندد و ضرب جراحت ایشان را شفا دهد روشنایی ماه مثل روشنایی آفتاب و روشنایی آفتاب هفت چندان مثل روشنایی هفت روز خواهد بود».
مهم ترین ویژگیهای مشترک منجی موعود در ادیان سه گانه فوق :
1- تقدیر الهی در پیروزی و حاکم شدن حق و شکست باطل؛
2- نقش رهبری دینی در برقراری وضعیت آرمانی و موعود؛
3- برقراری حکومت دینی به دست منجی موعود و نابودی حکومتهای ظالمانه و ستمگر؛
۴- حاکمیت دین بر زندگی انسانها و بسط و گسترش عدالت؛
اصول فوق را می توان از عمده ترین اصول مشترک بین نگرشهای آینده نگرانه ادیان آسمانی فوق دانست.

آینده‌نگری در اسلام و ویژگیهای مدینه فاضله موعود در مذاهب‌اسلامی‌
هر چند نگرشهای آینده نگر ادیان سه گانه پیشین صرفا به بیان کلی ویژگیهای جامعه موعود می پرداخت، اما در دیدگاه اسلامی برخی از جزئیات مدینه فاضله تشریح شده است. در مقاله حاضر نیز دیدگاههای اسلامی به دلیل تعلق آنها به زندگی روزمره ما در جهان اسلام ا زاهمیت ویژه ای برخورداراست. درذیل براساس دیدگاههای مذاهب اسلامی که عمدتا دردومذهب شیعی و سنی منعکس شده است، به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت. پیش از پرداختن به دیدگاههای مذاهب اسلامی به مهدویت لازم است تا نگاهی به آراء مذاهب مختلف اسلامی به مسأله حکومت و دولت داشته باشیم و سپس بر اساس آموزه مهدویت چگونگی نگرش آنها به زندگی سیاسی معاصر اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. به این منظوربه گزارش خواجه نصیر الدین طوسی درباره آراء مختلف فرق مذاهب اسلامی تمسک می نمائیم.
خواجه نصیر الدین طوسی در قواعد العقاید در باب مسأله امامت و رهبری جامعه اسلامی با تمرکز بر این مسأله قائلان نظریه های مختلف را به دو دسته 1.قائلان به ضرورت امامت 2. قائلان عدم ضرورت امامت تقسیم کرده است. قائلان به عدم ضرورت همان خوارج می باشند. قائلان به ضرورت نیز بر دو دسته تقسیم می شوند: گروهی به ضرورت عقلی نصب امام معتقدند. اینها همان عدلیه می‌باشند که شامل دیدگاه شیعیان و معتزله می گردد. گروه دیگر ضرورت سمعی و شرعی را می‌پذیرند. اینها نیز اهل حدیث و اشاعره و برخی دیگر از فرق اهل سنت را تشکیل می دهند. البته برخی فرق و گرایشهای شیعی نیز همچون جریان اخباریون چنین اعتقادی دارند. از دیدگاه اینان ضرورت نصب امام صرفاً به دلیل شرعی لازم است. قائلان به ضرورت عقلی بر دو دسته هستند. شیعیان آن را بر خداوند به دلیل لطف واجب می دانند. اما معتزلیان آن را به عنوان یک حکم عقلی صرفاً بر جامعه اسلامی واجب می دانند. البته در این تقسیم بندی می توان کسانی را یافت که برهر دو وجوب شرعی و عقلی معتقد هستند. شیعیان عموماً هم بر دلیل شرعی و هم بر دلیل عقلی برای ضرورت امامت تمسک می کنند.
البته گفته می شود ابوبکر اصم معتزلی همانند خوارج به بی نیازی از امام و عدم ضرورت آن رای داده اند. اودر موضعی افراطی و شاذ در میان معتزله به امکان الغاء حکومت و دولت و بی نیازی از امام در صورت تامین آن بدون امام رای داده است. او می گوید: «اگر مردم با خودشان انصاف داشته باشند و ظلم و آنچه موجب اقامه حد می شود, از بین برود، مردم از امام بی نیاز می‌شوند». اودراینجا برای حکومتی که توسط امام عینیت می یابد، ویژگیهایی قرار داده است که عبارتند از: انصاف و زوال ظلم و نبود آنچه موجب اقامه حد شود. از نظر وی هرگاه این اهداف متحقق شود و مردم از این حکومت و امام بی‌نیاز می شوند. اما فراتر از دیدگاههای خوارج و تعداد شاذی از معتزلیان در باره مسأله امامت، می توان اصل ضرورت تشکیل دولت اسلامی را اصلی فراگیر و مشترک در بین تمامی مکاتب اسلامی دانست.
چنین دیدگاههایی در باره دولت اسلامی را میتوان تا دو سده پیش بیانگر تمامی دیدگاههای مسلمانان درباره دولت اسلامی دانست. اما با آشنایی مسلمانان با غرب مدرن و ورود آموزه های دنیای مدرن غربی و تجدد گرایی به جهان اسلام به تدریج نظریه ها و آراء جدیدی نیز با تأثیر پذیری از دنیای مدرن غرب در جهان اسلام مطرح گردید. آموزه سکولاریسم مسیحی با کالون و لوتر در فرایند شکل گیری مدرنیسم غربی یکی از اصول و ارکان اصلی دنیای جدید غرب گشت و حکومت دینی مورد تردید و انکار قرار گرفت. بعدها غرب مدرن این آموزه را نیز در سراسر جهان ترویج نمود. نخستین نمودهای گرایش به این دیدگاه را می توان در پی اقدامات ترکان جوان به رهبری کمال آتا تورک در ترکیه جدید برای الغای خلافت و سپس در نظریه پردازی افرادی چون علی عبد الرازق مشاهده نمود. پیش از آشنایی با تجربه غرب ما در جهان اسلام جز گروه شاذ خوارج هیچ جریان مخالف تشکیل حکومت دینی نداریم.
با توجه به پذیرش فراگیر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی درعصر پیش از تجدد از سوی مذاهب مختلف اسلامی می توان آموزه مهدویت را نیز بررسی نموده و درنهایت به بررسی وضعیت زندگی سیاسی معاصر اسلامی در پرتو آن پرداخت.آموزه مهدویت و ظهور یکی از مسائل اجماعی و اتفاقی مسلمانان می باشد. این آموزه در نزد شیعیان از مسلمات مذهب تشیع است و اهل تسنن نیز به رغم اختلاف با امامیه در مسأله مهدویت اتفاق نظر دارند. شیخ عبدالمحسن العباد از علمای وهابی و نیز شیخ عبدالعزیز بن بازعالم برجسته وهابی و مفتی اعظم سعودی بر اصالت اعتقاد ظهور مهدی(عج) از سلاله امام علی(ع) تأکید کرده اند. شیخ محسن العباد در سخنرانی خود در دانشگاه اسلامی مدینه منوره اظهار می دارد: «از میان مسائل مربوط به آینده که در آخر الزمان هنگام نزول عیسی بن مریم علیه الصلاه و السلام به وقوع می پیوندد ظهور و قیام مردی از خاندان نبوت از فرزندان علی بن ابی طالب (رض) است که نام وی با نام پیامبر(ص) یکسان است و مهدی نامیده می‌شود که زمامداری مسلمانان را بر عهده می‌گیرد و عیسی بن مریم پشت سر او نماز می‌گزارد. این خبر در احادیث متواتر از پیامبر خدا ( ص) مورد قبول تمام امت واقع گشته و اعتقاد بر حجیت آن جز از سوی افرادی شاذ محرز و قطعی گردیده است.»
در نگاهی کلان و براساس دیدگاههای مسلمانان به آینده می توان نتایج مشترک اعتقادی مسلمانان را (اعم از شیعه و سنی) درباره آینده شناسایی کرد. یکی از این مسلمات اعتقاد به تحقق حکومت جهانی اسلامی به رهبری حضرت مهدی از سلاله پاک پیامبر گرامی اسلام است. چنین حکومتی بر محوریت رهبری دینی استوار است و رهبری دینی در آن نقش اساسی دارد. مبنای چنین حکومتی نیز قوانین شرعی خواهد بود.
حال آنچه در این سطح مطرح می باشد، نسبت دیدگاههای موجود در جهان اسلام با تأکید بر تمامی مذاهب اسلامی با آینده جهان و اعتقاد به مهدویت می باشد. نظریات موجود در جهان اسلام را می توان بر دوگروه کلان تقسیم کرد. 1.گروهی معتقد به حکومت دینی وضرورت تشکیل آن می‌باشند و بر اساس آن حرکتها و جنبشهای اسلامی متعددی شکل گرفته است. چنین جریانی ریشه در سنت گذشته اسلامی دارند و در صدد احیای سنت اسلامی می باشند. 2.اما گروه دیگر کسانی هستند که بر جدایی دین از سیاست و تأسیس دولت عرفی جدید تأکید می کنند. این گروه عمدتا متأثر از آموزه های غرب مدرن بوده و با الهام گیری از آموزه های عصرجدید غرب به تفسیر و توضیح سنت اسلامی می پردازند. از نگاه این افراد تفسیر سیاسی از دین امری است که در گذشته اسلامی به دلیل تفاسیر نادرست مسلمانان از سنت و سیره پیامبر گرامی اسلام رخ داده است. علی عبدالرازق از پیشگامان چنین جریانی در جهان اسلام در تحلیل مسأله خلافت اسلامی به این نکته اشاره می کند. ازنظروی اسلام دستوری درباره تشکیل حکومت اسلامی یا خلافت نداده است و درنتیجه درعصر الغای خلافت نیز ضرورتی دینی برای احیای خلافت نداریم. آنچه در طول تاریخ خلافت صورت گرفته است، صرفاً بازتاب برداشت نادرست مسلمانان این دوره از سنت اسلامی می باشد.
در نزد شیعیان نیز ما شاهد ظهور جریانات و دیدگاههایی هستیم که بر آموزه جدایی دین از سیاست معتقدند. از نظر این افراد سیاست امری مربوط به جهان دنیوی است در حالی که دین امری قلبی و باطنی است که دغدغه آن رضایت خالق است و به بعد فردی مربوط می شود. از این حیث دین و سیاست دو مقوله متفاوت بوده و از هم جدا می باشد. در چنین دیدگاهی دین به صورت کامل از امر سیاست جدا می شود. البته کسان دیگری نیز هستند که از منظر تفکیک اما با قرائتی متفاوت به زندگی سیاسی امروزی می‌پردازند. این دیدگاه که به نظریه اشراف دین بر سیاست شناخته می‌شود، معتقد است دین به ارائه چگونگی تشکیل حکومت و ساختار و الگوی آن نپرداخته است و صرفا به ارشادات و ارائه رهنمودهای کلی درباره زندگی اجتماعی و سیاسی بسنده کرده است. ازاین منظر ارتباط دین با سیاست ارتباط تفکیکی به معنای نخست نیست و درحد توصیه های اخلاقی کلان آموزه های دینی در عرصه سیاسی به کار گرفته می شوند.
دیدگاه دیگری را که می توان بویژه در جامعه شیعی یافت نگاهی دو گانه به زندگی امروز و وضعیت آینده است. از این منظر هر چند عصر موعود عصر تحقق حکومت دینی است اما در عصرحاضر به دلیل غیبت امام معصوم (ع) نمی‌توان حکومت دینی تشکیل داد. از این منظر می‌توان از آن به نظریه تعلیق حکومت یاد کرد، هرچند عصرحضورامام معصوم ع عصر تحقق حکومت دینی است و می بایست به تأسیس حکومت دینی پرداخت، اما در عصر غیبت به دلیل فراهم نبودن شرایط تأسیس، حکومت دینی تعلیق می یابد.
در نهایت دیدگاه چهارم که درجوامع شیعی و سنی توامان مطرح می‌باشد، ضرورت تأسیس حکومت دینی است.البته چگونگی تشکیل حکومت دینی در نزد سنیان با دیدگاه شیعی متفاوت است. درحالی که درنظریه های شیعی ولایت فقیهان دردوران غیبت مورد توجه قرار گرفته است درنظریه های سنی صرفاً بازگشت به مدینه النبی و خلافت راشده مورد توجه می باشد. با ظهوراسلام سیاسی دردوسده اخیروشتاب آن دراواخر قرن بیستم چنین دیدگاهی درحال بسط و گسترش مجدد درجهان اسلام می باشد.
آنچه در مورد دیدگاههای فوق حایز اهمیت است چگونگی ارتباط آنها با آینده و آموزه مهدویت می باشد. بدون تردید اکثر مسلمانان، چنانکه گذشت آموزه مهدویت و ظهورمنجی موعود و تحقق مدینه فاضله اسلامی را همانند دیدگاه غالب ادیان آسمانی می پذیرند. حال براین اساس پرسشی که مطرح می شود و این نوشتار درصدد بررسی آن بود، میزان تناسب زندگی و عمل سیاسی جامعه اسلامی با عصرظهورمنجی موعود است. از میان دیدگاههایی که در باره وضعیت زندگی سیاسی معاصر اسلامی وجود دارد تنها دیدگاه چهارم است که بیشترین تناسب را با جامعه موعود برخوردار است. دیدگاههای دیگر به نوعی در تناقض و یا در تباین با جامعه مهدوی می باشند.آنچه که از اعتقاد به آموزه مهدویت درجوامع اسلامی می توان بهره برد ودرزندگی معاصراسلامی نیزآن را برجسته کرد، ضرورت تشکیل حکومت دینی می‌باشد. مومنی که همواره درانتظار تحقق مدینه فاضله اسلامی است می‌بایست در راستای آن نیز تلاش نماید و همسان با نظام سیاسی عصر موعود به تنظیم زندگی سیاسی خود بپردازد. در غیر این صورت دوگانگی و تضاد در اندیشه و عمل سیاسی اسلامی بسیار بارزخواهد بود و موجب انحطاط جامعه اسلامی خواهد گشت.
بدون تردید دین پیامی آسمانی برای تمام انسانها و در تمامی ادوار می باشد. تفکیک اعتبار احکام آن برای برهه های خاصی یقینا موجب خدشه درامرهدایت دینی خواهد بود. اگر چنانکه از نگاه دینی ضروری است تا جامعه مطلوب بر اساس الگوی دولت دینی اداره شود، پس درنتیجه درزندگی عصرپیش ازتحقق مدینه فاضله نیز می‌بایست چنین الگویی را پیگیری نمود. بدون تردید احیای گرایش به منجی گرایی و مهدویت درجهان درچند دهه اخیرنوید بخش فضایی است که می‌توان با ایجاد همگرایی دربین مومنان به تعالیم آسمانی و بویژه دربین مسلمانان پرداخت و اساس جامعه اسلامی را بر آن مبتنی نمود.
ظهور گرایشات تفکیک گرایانه بین دین و سیاست محصول تفکرمدرن غربی بوده است که اینک با نقدها و بحرانهایی که در مدرنیسم غربی بروز نموده است می‌توان با بازگشت به سنت دینی اسلامی و دعوت تمامی معتقدان به عصر ظهور منجی موعود که بر تأسیس حکومت دینی بشارت می دهد و مدینه فاضله دینی را برقرار می‌سازند، زندگی سیاسی امروزی را نیز سامان داد.


دریافت فایل مربوط به این مطلب پس از ‌ثبت‌نام و ورود امکان‌پذیر است!
آخرین ویرایش
در 1395/1/15 09:17

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
9 - 02188998601
تهران، خیابان انقلاب، خیابان قدس، تقاطع ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366