به گزارش پورتال جامع مهدویت، حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدصابرجعفری قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) در مصاحبه با حسن ملائی* کارشناسارشد مهدویت، به بیان نقطه نظرات خود درخصوص جایگاه کلی مباحث مهدویت در اندیشه و جلوههای رفتاری حضرت امام خمینی(ره) پرداخت. در ادامه متن این مصاحبه تقدیم میگردد.
آقای دکتر! به عنوان اولین سؤال جایگاه کلی مباحث مهدویت را در اندیشه حضرت امام خمینی (ره) چگونه ارزیابی میکنید؟
مطلبی که به عنوان شروع گفتگو باید درباره حضرت امام(ره) عرض کنیم ویژگیهای ممتاز ایشان از لحاظ علمی و دین است. ایشان علاوه بر آنکه به عنوان یک فقیه صاحب نظر در عرصه اجتماع وارد شده و بزرگترین انقلاب قرن بیستم را رهبری کردند از اندیشههای فلسفی و مشرب عرفانی نیز برخوردار بودند که این مهم در کتابهای ایشان نیز هویداست. با این مقدمه میتوانیم جایگاه مباحث مهدوی را در نزد امام خمینی(ره) از دو منظر مورد توجه قرار دهیم.
جهت اول؛ اندیشههای مهدوی ایشان و جهت دوم؛ رفتارهای برخاسته از این اندیشه که لازم است راجع به هر دو مقوله کمی صحبت کنیم.
در مورد جهت اول یعنی اندیشههای مهدوی حضرت امام، یکی از موضوعهای مهمی که ایشان به آن پرداختهاند معرفت به حضرت ولیعصر و جایگاه ایشان در هستی است؛ به عنوان نمونه ایشان در تفسیر سوره عصر، مراد از عصر را عصاره هستی، یعنی انسان کامل و دارای ولایت کلیه الهی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و سپس امام است، میدانند و مصداق آن را در زمان حضرت مهدی شمرده و میفرمایند: «میگویند:والعصر ان الانسان لفی خسر. عصر، انسان كامل است، امام زمان علیهالسلام است؛ يعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصارهی همه موجودات؛ يعنی قسم به انسان كامل.( صحيفه نور،ج 7، ص 225)
در فرازی دیگر ایشان به احاطه و نظارت امام عصر بر انسانها میپردازند و میفرمایند:« توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جوری نباشد كه وقتی بر امام زمان علیهالسلام عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پيش ملائكةاللَّه يك قدری سرافكنده بشوند كه، اينها شيعههای من هستند. اينها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خدا عمل كردند.( صحيفه نور، ج 12، ص 128.)
این بدان جهت هست که برخی فکر میکنند امام زمان بعداً میآیند و الان نقش و نظارتی ندارند. نکته مهم دیگری که حضرت امام همواره تأکید میفرمودند، جلب رضایت حضرت ولیعصر است:« رهبر همهی شما و همهی ما، وجود مبارک بقيةاللَّه علیهالسلام است و بايد ماها و شماها طوری رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست، به دست بياوريم.(صحیفه نور، ج 14، ص 94.)
غیر از پرداختن به مباحث مربوط به معرفت امام زمان، امام راحل ما به موضوعات نظری دیگری که مربوط به اندیشه مهدویت هست نیز ورود پیدا کردند؛ که بارزترین آنها طرح و تبیین درست انتظار در مقابل برداشتهای غلط و انحرافی از انتظار فرج است. ایشان در یکی از سخنرانیهای معروف خود در اوایل انقلاب که در نفی انتظار نادرست مطرح کردند به صراحت بیان میکنند:« در بعضی روايات كه من حالا نميدانم صحت و سقماش را، هست كه يكی از چيزهای مستحب اين است كه مؤمنين در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحه مهيّا، نه اين كه اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر. اسلحه داشته باشند برای اين كه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است. نهی از منكر است. به همه ما تكليف است كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاههای ظالم، خصوصاً دستگاههايی كه با اساس مخالفاند.(صحیفه نور، ج 9، ص 101.)
ایشان در تعبیری دیگر درباره انتظار حقیقی میفرمایند:« اين چيزی كه ما در اين وقت، در اين عصر وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارک ايشان را، لكن با انتظار تنها نمیشود. بلكه با وضعی كه بسيار دارند، انتظار نيست.(صحیفه نور، ج 19، ص 154.)
آیا میتوان عنوان داشت که حضرت امام خمینی(ره) در واقع احیاگر معنای حقیقی انتظار در ادبیات دینی هستند؟
بله، اگر کسی دین را بشناسد میتواند به آسانی مفهومی را که مورد نظر ائمه بوده، درک کند، اما این معنا در طول سالهای طولانی مورد غفلت واقع شده بود و امام خمینی (ره) در بُعد نظری معارف مهدوی، مبین و احیاگر انتظار ولی خدا هستند. این تحول در معنای انتظار، حاصل تحول و نگاه عمیق حضرت امام به مقوله دین است که اهمیت و جایگاه و کارکرد دین را بسیار فراتر از امور حسبیه و فقه در فروعات و احکام عبادی میدانند و وقتی چنین باشد، تبعاً نظر ایشان به متولی دین، یعنی علمای دین در عصر غیبت فراتر از دادن فتوا در امور عبادی و فرعی است و در همین جاست که اندیشه ولایت فقیه خودنمایی میکند و ایشان به عنوان یک عالم بزرگ دینی، در روند انتظار حکومت مهدوی و زمینهسازی برای ایشان، خود حکومت اسلامی تشکیل میدهد آن هم بر اساس آموزههای دین؛ در همین رابطه فهم امامت و جایگاه شخصیتی امام نیز بسیار مهم است و حضرت امام خمینی (ره) ، امام عصر را تنها راه سعادت بشر میدانند.
در بعد نظری مهدویت، آیا حضرت امام موضوع قابل توجه دیگری که نیازمند دقت و تأمل بیشتر باشد را مطرح میکنند؟
بله، یکی دیگر از موضوعاتی که از جنس مباحث نظری مهدویت است و حضرت امام (ره) به آن پرداختهاند لکن در گذشته کمتر دیده شده است که طرح شود؛ که شاید به دلیل عدم فرصت یا تمکن اندیشمندان قبلی بوده؛ آن است که ایشان عصر غیبت را نه تنها دوران آمادگی فردی برای ظهور میدانند؛ بلکه قائل به لزوم آمادگی و تلاش اجتماعی برای دینداری در عصر غیبت و نیز زمینهسازی دینی ظهور حضرت مهدی(عج) هستند و از طرح نظریه ولایت فقیه در نجف و قبل از وقوع انقلاب اسلامی این معنا را میتوان فهمید. ایشان میفرماید« اكنون كه دوران غيبت امام علیهالسلام پيش آمده و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمرار پيدا كند و هرج و مرج روا نيست، تشكيل حكومت لازم میآيد. عقل هم به ما حكم میكند كه تشكيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانيم جلوگيری كنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم كردند، دفاع كنيم.» ( ولايت فقيه، ص 62.) ایشان در فراز دیگری با صراحت و لحنی اعتراضگونه به کسانی که تشکیل حکومت در زمان غیبت را انکار میکردند فرمودند:«اكنون كه شخص معينی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حكومت در دورهی غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها كنيد؟ ديگر اسلام نمیخواهيم؟ اسلام فقط برای دويست سال بود؟ يا اينكه اسلام، تكليف را معين كرده است، ولی تكليف حكومتی نداريم؟ معنای نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود و ما با بیحالی، دست روی دست بگذاريم كه هر كاری میخواهند بكنند؟ و ما اگر كارهای آنها را امضا نكنيم، رد نمیكنيم. آيا بايد اينطور باشد؟ يا اين كه حكومت لازم است و اگر خدا، شخص معينی را براي حكومت در دورهی غيبت تعيين نكرده است، لكن آن خاصيت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب علیهالسلام موجود بود، برای بعد از غيبت هم قرار داده است.»(ولایت فقیه، ص 62 - 63.)
موضوع مهم دیگری که در باب اندیشه مهدویت امام خمینی (ره) مطرح شده است، برداشت عمیقی است که ایشان از اجرای عدالت در حکومت مهدوی داشتهاند و عدالت را در عصر ظهور نه فقط در جنبه اجتماعی و بلکه در ابعاد مختلفی جاری میدانند و این موضوع قابل توجه و اندیشیدن است. ایشان در همین رابطه میفرمایند:« قضيهی غيبت حضرت صاحبعليهالسلام، قضيه مهمی است كه به ما مسائلی میفهماند. مِنْجمله اينكه؛ برای يك همچو كار بزرگی كه در تمام دنيا، عدالت به معنای واقعي اجرا بشود، در تمام بشر نبوده كسی الاّ مهدی موعود عليهالسلام كه خدای تبارک و تعالی او را ذخيره كرده است برای بشر. هر يک از انبيا كه آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجرای عدالت را در همهی عالم بكنند، لكن موفق نشدند. حتی رسول اکرم صلیاللهعليهوآله كه برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا. و آن كسی كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتی كه مردم عادی میفهمند - كه فقط قضيهی عدالت در زمين برای رفاه مردم باشد - بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيّت. انسان اگر هر انحرافی پيدا كند؛ انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن اين انحرافات را به معنای خودش، اين ايجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش، اخلاق منحرفی باشد، از اين انحراف وقتی به اعتدال برگردد، اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است. اگر در عقايد، يك انحرافاتی و كجیهایی باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يک عقيده صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدی موعود عليهالسلام كه خداوند ذخيره كرده است او را، از باب اينكه هيچكس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود عليهالسلام بوده است كه، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزی كه انبيا موفق نشدند به آن، با اين كه برای آن خدمت آمده بودند، خدای تبارک و تعالی ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايی كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع، اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اين كه اين بزرگوار را طول عمر داده، خدای تبارک و تعالی، برای يك همچو معنايی، ما از آن میفهميم كه در بشر كسی نبوده است ديگر، قابل يك همچو معنايی نبوده است. و بعد از انبيا كه آنها هم بودند، لكن موفق نشدند، كسی بعد از انبيا و اوليای بزرگ، پدران حضرت موعود عليهالسلام، كسی نبوده است كه بعد از اين، اگر مهدی موعود عليهالسلام هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق میرفتند، ديگر در بشر، كسی نبوده است كه اين اجرای عدالت را بكند. نمیتوانسته و اين، يک موجودی است كه ذخيره شده است برای يک همچو مطلبی. و لهذا به اين معنا، عيد مولود حضرت صاحب - ارواحنا له الفداء - بزرگترين عيد برای مسلمين است و بزرگترين عيد برای بشر است نه برای مسلمين.»(صحیفه نور، ج 15، ص 22.)
با توجه به پیوند انتظار با انقلاب در اندیشه حضرت امام، آیا ایده تشکیل حکومت اسلامی را جهش فکری ایشان میدانید و یا اینکه از همان آغاز انقلاب و از سال 42 به این نظریه معتقد بودند؟
سؤال مهمی است، زیرا گاهی دیده میشود که برخی ایده تشکیل حکومت در نزد امام راحل را در اواخر نهضت انقلاب اسلامی ـ و نه از شروع نهضت ـ که منجر به پیروزی آن شد، مطرح میکنند در حالی که این سخن خلاف قاعده است. مدعیان جهش فکری امام خمینی(ره) باید دلایل و مستنداتی از سخن و سیره امام که دلالتگر این مطلب است بیاورند. بله، ممکن است گفته شود که حضرت امام در اوایل نهضت میگفتند که ای شاه من تو را نصیحت میکنم و این جمله دلالت بر آن دارد که ایشان از ابتدا قائل به حذف شاه در رأس حکومت و جایگزینی حاکم دینی و ولیفقیه نبودند، اما بعدها در جریان نهضت اسلامی، پیروزی انقلاب را جز در حذف شاه خائن ندیدند و اینکه به اصطلاح باید آب را از سرچشمه صاف کرد. در حالی که این سیره امام خمینی (ره) برای اثبات جهش فکری ایشان کافی نیست. مشی ملایم و نرم حضرت امام با شاه برگرفته از قرآن کریم بود، در آنجا که قرآن درباره حضرت موسی علیهالسلام گزارش میدهد که خداوند متعال وقتی جناب موسی را مأمور به رفتن به نزد فرعون کرد به وی فرمود:« اذْهَبْ أَنتَ وَ أَخُوكَ بِايَاتیِ وَ لَا تَنِيَا فیِ ذِكْرِى(42)اذْهَبَا إِلیَ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی(43)فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يخَشیَ(44) طه؛ تو و برادرت معجزههای مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردنِ من سستی مكنيد. به سوى فرعون برويد كه او به سركشی برخاسته، و با او سخنی نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد» این آیات و و آیات بعدی که مطالعه و دقت در آن بسیار مفید است میرساند که این روش برخورد با مستکبران مادامی که حکومت در دست ما نباشد یک روش دینی است و این بدان معنی نیست که امام خمینی(ره) نمیدانست که سخنان وی در شاه تأثیری ندارد و بعد فهمیدند و جهشی فکری در ایشان پیدا شد. این نگاه و عملی از متن دین است و جهش فکری ایشان نیازمند دلیلی محکم است.
اگر موافقید کمی از رویکرد نظری امام خمینی(ره) در باب مهدویت فاصله بگیریم و به ابعاد رفتاری برخاسته از اندیشه مهدویت در ایشان بپردازید.
حضرت امام به این آیه شریفه:« قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادى؛ سبأ/۴۶ بگو: «من فقط به شما يك اندرز میدهم كه: دو دو و به تنهايی براى خدا به پا خيزيد» عمیقاً معتقد بودند و بر خلاف کسانی که قائل به انتظار منفی و ایستا هستند و همچنین کسانی که گرچه از انتظار مثبت سخن میگویند ولی خود به آن عمل نمیکنند با مطالعه سیره ایشان موارد زیادی را میتوان بر جلوههای رفتاری برگرفته از اندیشه انتظار پویا در ایشان یافت و حتی جامعه را به حرکت و تلاش عملی در مسیر ظهور ترغیب کردند.
اگر شما میدیدید که کسانی از عدم قیام در زمان غیبت حرف میزدند، امام خمینی نه تنها با مبانی محکم نظری به این دیدگاه انحرافی پاسخ گفتند و انتظار را مهیا بودن برای ظهور و تلاش برای زمینهسازی ظهور دانستند، بلکه عملاً نیز وارد مبارزه و قیام اجتماعی و تشکیل حکومت اسلامی شدند و عافیتطلبی را کنار گذاشتند و حتی مصیبتها و مشکلاتی چون تبعید و تهمت و امثال آن را نیز به جان خریدند.
مورد دیگری را در بعد رفتاری امام خمینی (ره) که برخاسته از اندیشه ناب مهدویت است، در محدود کردن برگزاری جشنهای نیمه شعبان که قبل از انقلاب اسلامی و در اعتراض به رفتار وقیحانه شاه مخلوع، صورت گرفت میتوانید مشاهده کنید. ایشان با انتشار بیانهای که در پاسخ به برگزاری مراسم نیمه شعبان از ایشان شده بود و در واکنش به جنایات شاه و شهدای انقلاب در12 تیر 1357 شادمانی در این جشن را تحریم کرده و عملاً نشان دادند که حتی اگر شادمانی در جشن بزرگی همچون نیمه شعبان که اهمیت زیادی نیز دارد در مسیر تأیید ظلم و ظالمان قرار بگیرد باید آن را کنار گذاشت. در بخشی از این اعلامیه آمده است:« ما روزى را عيد میگيريم كه بنيان ظلم و ظالم را منهدم كنيم و دست دودمان ستمكار پهلوى را از كشور قطع نماييم، و آن روز انشا اللَّه تعالی نزديك است و روز عيد اسلامی است و عيد ولیعصر عجلاللَّهتعالیفرجهالشریف. اكنون لازم است در اين اعيادى كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براى ملت ما عزا شده است بدون هيچگونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادمانی باشد، در تمام ايران، در مراكز عمومی مثل مساجد بزرگ اجتماعات عظيم بپا كنند و گويندگان شجاع محترم، مصايب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند، و هر چه بيشتر كارهاى ضد اسلامی و قانونی رژيم را افشا كنند، و خوف را كه از جنود ابليس است از دل بيرون كنند، و در ادامه نهضت كه موافق رضاى خداوند تعالی و ولیعصر است كوشش كنند، و اين چراغ فروزنده هدايت را روشن و روشنتر نگه دارند، و با اعتماد به خداوند تعالی مطمئن باشند كه ملت پيروز است».( صحيفه امام، ج3، ص427) دقت در این بیانیه معلوم میکند که ایشان مخالف جشن نیستند بلکه تأکید دارند که محتوای جشن باید به گونهای باشد که افشاگر ظالم و ظلم او و کمک در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی باشد.
یکی دیگر از ابعاد رفتار مهدوی حضرت امام این مطلب است که ایشان فقط برای ترویج معارف مهدوی به سخنرانی اکتفا نکردند، بلکه عملاٌ بُعد زمینهسازی برای ظهور را با تحقق انقلاب اسلامی اجرا کردند و مفاهیم اسلام را با انقلاب تبیین نمودند و نام و اندیشه مهدویت را با عمل و رفتار در ایران و جهان منتشر کردند.
نکته مهم دیگر در جلوههای رفتاری امام خمینی (ره) مبارزه عملی ایشان با افکار و جریانهای انحرافی بود که علاوه بر برخورد با انحلال انجمن حجتیه، و طرح ولایتیهای احمق مخالف تشکیل حکومت اسلام، نمونههای دیگری از آن نیز هست که در قبل به صورت اشاره بیان کردیم.
مطلب آخری که از جنبه رفتار مهدوی حضرت امام میتوان ذکر کرد؛ ملموسسازی فرهنگ زیبای انتظار و مهدویت است؛ زیرا قبل از انقلاب اسلامی کمتر کسی درک میکرد که در زمان غیبت امام عصر(عج) کسانی در اوج معنویت پیدا شوند و به همه مظاهر و جاذبههای دنیا پشت کنند و ما این تصاویر زیبا را در جنگ تحمیلی و در چهره شهدای گرانقدر خود دیدیم و اینها از برکات حرکت انقلابی حضرت امام بود. امام خمینی (ره) با تربیت چنین جوانهایی علما ًثابت کردند که ساختن یارانی کارآمد و با معنویت برای انقلاب مهدوی در عصر غیبت امام عصر(عج) که عصر دشوار دینداری است، شدنی است. ایشان ثابت کردند که میتوان از لحاظ اجتماعی در رأس جامعه بود و در عین حال زاهد و بیاعتنا به مظاهر فریبنده دنیا.
ممنونم از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید و در این گفتگو شرکت کردید.
_____________________________
* حجتالاسلام والمسلمین حسن ملائی، کارشناس ارشد مهدویت